اینقدر…ورق های زندگیم را…
بهم نریز…!
حکم…
همان دل است…
بار آخر من ورق را با دلم بر می زنم
بار دیگر حکم کن
اما نه بی دل
با دلت، دل حکم کن
حکم دل!
هرکه دل دارد بی اندازد وسط
تا که ما دلهایمان را رو کنیم
دل که روی دل بیفتاد
عشق حاکم می شود
پس، به حکم عشق بازی می کنیم
این دل من
حالا دلت را رو بکن
دل نداری...؟
بر بزن اندیشه ات را...
حکم لازم...
دل سپردن...
دل گرفتن...
هر دو لازم...