مهربانم ...قرارمــــــــــــــان به بی قـــــــــــــــراری باشد و بس ...
زیبا ..
قرارمان ..همه وقت ...هر کجا که شد ..
دارم بخاطر تو ...دیوانه میشوم ...
یا تو بخاطر من زود تر بیا ...
یا من بخاطر تو از این شهر می روم ...
میگن دلتنگی قشنگترین هدیه عشقه...
حالا من با این هدیه قشنگ تو چیکار کنم ؟
با مداد رنگیام...
یاد خوب اومدنت رو نقاشی کردم و جاده ی سفید رفتنت رو خط خطی...
آهای ....
کسی نیست که زندگی رو برام دیکته کنه و غلطهام رو بگیره...؟
و دور روزهای اشتباهم خط قرمزی بکشه ...
و مجبورم کنه از روی تجربه ها ده بار بنویسم...
کسی نیست......
بر دوستان رفته چه افسوس میخوری ؟
مگر ما نیز قرار ماندن گرفته ایم...؟
تنهائی یعنی :
گوشه وبت 100 تا لینک داشته باشی ...
ولی نتونی به هیچکدوم درد دلت را بگی ...
و مجبور شی درداتو بنویسی ...
تا شاید همونا بیان و لایک کنن ...
.
.
.
آخه حتما باید جای زخمهاتو نشون بدی
تا بفهمن که درد داری ؟
.
.
.
آهـــــــــای...
حــــــــــــوا…
جان مادرت راست بگو...
تو مگر سیب را پوست کندی و خوردی؟
که دنیا این گونه دارد پوست ما را می کند ؟
.
.
.
همه به زخماشون دستمال می بندن
اما من موندم چرا به تو دل بستم...
هر تیک ساعت ...
از طول نخ حیات قیچی می کند...
بکوشیم تا لحظه حاضر را به بهترین مصرف برسانیم...
ولی افسوس بهترش را پیدا نمی کنیم...
.
.
.
در زیر باران نجوا ...
مردی خودش را رها کرد
دفترچه کهنه اش را..
بر زخمها جابجا کرد
تنها ترین روح یک سنگ
مانده بر جاده ای دلتنگ
یک لحظه خود را صدا کرد
آری ... یک لحظه ...
بعدش دگر گم شد و رفت
تا بی نهایت...
.
.
.
که او را صدا کرد ؟
امیدوارم حالتون خوب باشه
از همتون معذرت می خوام بابت پست هائی که رمز داره ..چون من گرافیست هستم ..بعضی از دوستان لطف می کنن اعتماد می کنن ..عکس می فرستن براشون طرح می زنم و از این طریق دوباره به دستشون می رسونم ..و چون این عکسها شخصیه و مربوط به من نیست ...اجبارا رمز دار می شن ...چون به اعتماد کسی پشت نمی کنم شرمنده همتون هستم که نمی تونم رمزشون را براتون بفرستم ..ولی پست قبلی مربوط به عکسهائیه که در طول روز از خودم ..کارم ..شهرم ..محیط زندگیم و اتفاقائی که می افته ..میگیرم و برای بعضی از دوستام که پیگیرن و براشون جالبه ..میزارم تو وب ..شاید برای شما معنی خاصی نداشته باشه ...ولی برای اونهائی که پیگیرن ..داره و در اصل به سفارش همونها این عکسها گرفته میشن ...هر کی دوست داشت پیام بزاره رمز پست قبلی را براش بفرستم ...
امیدوارم از دست این حقیر ناراحت نشین
هر کی دوست داشت می تونه هر عکسی خواست بفرسته ..با کمال میل طراحی می کنم و براش می فرستم ...درخدمت همتون هستم
ط§ط¯ط§ظ…ظ‡ ظ†ظˆط´طھظ‡کاشکی این یه جمله ، هیچ موقع ز یادمون نره :
آدمـــــــــی چه خــــــــــوب باشه ...
چه بــــــــــد باشه ...
مســـــــــــــــافـــــــــــــــــــره ...
شکسته بال پروازم ....دعـــــــــــاکن...
بسیار به من زدند زخم کاری
دیگر نکنم تکیه به هر دیواری
شد پاره پاره قلبم، از مکر نارفیقان
دردی به سینه دارم، دردی
بدون درمان
هر
ناکسی که آمد، زد خنجری به پشتم
از اعتماد بیجا، دادم
دوباره تاوان
یا رب ز کرم دری برویم بگشا ...
راهی که درو نجات باشدبنما...
آمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــین...
وقتی تو با من نیستی ، از من چه می ماند ؟
از من جز این هر لحظه فرسودن ، چه می ماند ؟
از من چه می ماند ، جز این تکرار پی در پی ...
تکرار من در من ... مگر از من چه می ماند ؟
همشهری مهربانم محمود اکبرزاده
از تربت که قصد کنم
صدوچهل رکاب که بزنم
پلیس خراسان را که رد کنم
و جریمه نشوم
می رسم به
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)
اینجاست که دوست دارم
پرنده باشم
پرواز کنم
پارچه باشم
به ضریح بند شوم
زیارت نامه باشم
خوانده شوم
اشک باشم
سرازیر شوم
اما ای کاش گندم بودم
مورچه ها . . .
کبوترها . . .
اینقدر…ورق های زندگیم را…
بهم نریز…!
حکم…
همان دل است…
بار آخر من ورق را با دلم بر می زنم
بار دیگر حکم کن
اما نه بی دل
با دلت، دل حکم کن
حکم دل!
هرکه دل دارد بی اندازد وسط
تا که ما دلهایمان را رو کنیم
دل که روی دل بیفتاد
عشق حاکم می شود
پس، به حکم عشق بازی می کنیم
این دل من
حالا دلت را رو بکن
دل نداری...؟
بر بزن اندیشه ات را...
حکم لازم...
دل سپردن...
دل گرفتن...
هر دو لازم...
شيشه اي مي شكند...
يكنفر مي پرسد، که چرا شيشه شكست؟
مادري مي گويد، شايد اين رفع بلاست...
يكنفر زمزمه كرد:
باد سرد وحشي، مثل يك كودك شيطان آمد،
شيشه ي پنجره را زود شكست...
كاش امشب كه دلم،
مثل آن شيشه ي مغرور شكست...
عابري خنده كنان مي آمد،
تكه اي از آن را بر مي داشت،
مرحمي بر دل تنگم مي شد...
امشب اما ديدم...
هيچ كس هيچ نگفت، قصه ام را نشنيد...
به خودم می گویم :
ارزش قلب من از...
شيشه ي پنجره هم كمتر بود....
نامه ات رسید
مهربان ترین سلام
من هزار بار
جای دستهای آبی تو را
روی سطر سطر نامه بو کشیده ام
من هزار بار جمله های ارغوانی تو را
با نگاه روی آسمان نوشته ام
من که بارها
در جواب آن سلام سطر اولت
سلام گفته ام
نامه ات رسید
اگر چه مال من نبود
یک شماره اشتباه در پلاک
یک بغل امید زندگی برای من
پس نشسته ام به انتظار
کاش باز هم
در نوشتن پلاک
اشتباه کوچکی کنی