راستش امروز داشتم با خودم فکر می کردم ...
به اتفاقاتی که توی این مدت کوتاه برام افتاد ...
همونهائی که زندگیمو زیر و رو کرد...
همونهائی که حتی خوابشو هم نمی دیدم یه روزی برای من پیش بیاد ...
همونهائی که اگه چند ماه قبل یکی بهم میگفت
فلانی : تا چند وقت دیگه این اتفاقها برای تو میافته
بهش خیره میشدم و یهو میزدم زیر خنده
اره ..امروز داشتم فکر میکردم ...
با خودم فکر می کردم بهتره از حالا
اسم یه سری آدم توی زندگیمو بزارم:
" غـــــــــریـــبـــه " 
كه وقتی از پشت بهم خنجر میزنن...
وقتی بهم نامردی میکنن ..
وقتی همه زندگیمو به باد میدن ...
با خودم بگم:
بیخیال...
از غریبه ها که بیشتر از این انتظار نمیره...
غریبه ان دیگه ..
دوستت که نیستن ...
ادعای رفاقت و برادری هم که نداشتن ..
اصلا یه روزی همه چیزت که نبودن
اصلا تو که براشون کاری نکرده بودی
اصلا تو که عمر و جونی و سلامتی و مال و همه چیزتو که به پاشون نریخته بودی
اصلا تو که بخاطرشون تو روی عالم و آدم که وانستاده بودی
اصلا چشم بسته که بهشون اعتماد نکرده بودی
اصلا روی حرف و قول و عشق و مرامشون که حساب باز نکرده بودی
اصلا دل پاک و سادتو که بهشون نسپرده بودی ... ...
حالا بی خیال ...
غریبه ان دیگه ...
از غریبه ها هم که بیشتر از این انتظار نمی ره ....